Following new task instructions: Evidence for a dissociation between knowing and doing

توانایی پیروی از دستورالعمل های جدید برای دستیابی به رفتارها و انتقال فرهنگی از دانش مرتبط با عملکرد بسیار مهم است. در این مقاله ما در مورد مشاهدۀ اینکه آموزش های موفق به نظر می رسد نیاز به ظرفیت درک اطلاعات کلامی، و همچنین توانایی تبدیل این اطلاعات به یک فرآیند رویه ای دارد، بحث می کنیم. در اینجا، ادبیات رفتاری و عصب شناختی در مورد دنبال کردن دستورالعمل های جدید را مرور می کنیم و بحث می کنیم که چگونه به درک ما از مکانیسم های عملکردی زیربنایی زیر کمک می کند. بر اساس این بررسی، ما سه مرحلۀ آموزش زیر را تشخیص می دهیم. در مرحله دستورالعمل، اطلاعات اعلام شده از دستور کار به یک مدل کار تبدیل می شود که متشکل از نمایه ساخت یافته قوانین شرط-عمل مرتبط است. در مرحله پیاده سازی، عناصر این مدل کار، به یک رفتار هدایتگر حالت بسیار قابل دسترس تبدیل می شوند. در مرحله برنامه، قوانین مربوط به شرایط-عمل اعمال می شود. ما در مورد شرایط مرزی و محدودیت ظرفیت این فازها بحث می کنیم، ارتباطات عصبی آنها را تعیین می کنیم و آنها را به مدل های اخیر حافظه کاری مرتبط می کنیم.