ناهار امروز: شامی کباب خانگی؛ مجلسی و خوشمزه، قدم به قدم با شما

شامی کباب، یکی از غذاهای محبوب و پرطرفدار ایرانی است که طعم بی‌نظیرش، هر کسی را شیفته خود می‌کند. با این دستورالعمل ساده و گام به گام، می‌توانید در منزل شامی کباب‌هایی به خوشمزگی رستوران‌ها تهیه کنید. پس دست به کار شوید و از طعم لذیذ این غذای سنتی لذت ببرید.

مواد لازم

  • گوشت چرخ‌کرده: 500 گرم
  • پیاز: 2 عدد بزرگ
  • لپه پخته: 250 گرم
  • تخم‌مرغ: 5 عدد
  • آرد نخودچی: 2 قاشق غذاخوری
  • زردچوبه، نمک، فلفل سیاه: به مقدار کافی
  • زعفران دم‌کرده: به مقدار دلخواه
  • روغن برای سرخ کردن

طرز تهیه شامی کباب خانگی

مرحله اول: آماده‌سازی مواد اولیه

  1. پخت گوشت و پیاز: پیازها را رنده کرده و همراه گوشت چرخ‌کرده و کمی زردچوبه و آب بپزید تا گوشت کاملا پخته شود.
  2. چرخ کردن مواد: گوشت پخته شده و لپه پخته را همراه هم چرخ کنید.
  3. آماده‌سازی مخلوط تخم‌مرغ: تخم‌مرغ‌ها را در ظرفی جداگانه هم بزنید و سپس آرد نخودچی، زعفران دم‌کرده، نمک و فلفل را به آن اضافه کنید.
  4. مخلوط کردن همه مواد: مخلوط تخم‌مرغ را به گوشت چرخ‌کرده و لپه اضافه کرده و خوب ورز دهید تا مواد کاملا یکدست شوند.

مرحله دوم: شکل دادن و سرخ کردن شامی‌ها

  1. شکل دادن: از مواد آماده شده به اندازه دلخواه برداشته و به شکل بیضی یا گرد درآورید.
  2. سرخ کردن: در تابه مناسب روغن داغ کرده و شامی‌ها را به صورت سرخ‌کرده تا طلایی و پخته شوند.

مرحله سوم: سرو شامی کباب‌های آماده را همراه با برنج، سبزیجات و گوجه سرخ شده سرو کنید.

نکات طلایی برای تهیه بهترین شامی کباب

  • استراحت مایه شامی: برای اینکه شامی‌ها موقع سرخ شدن وا نروند، بهتر است مایه شامی را حداقل 30 دقیقه در یخچال استراحت دهید.
  • اهمیت آرد نخودچی: آرد نخودچی باعث چسبندگی بیشتر مواد و خوشمزه‌تر شدن شامی می‌شود.
  • روغن کافی: برای سرخ کردن شامی‌ها از روغن کافی استفاده کنید تا به خوبی سرخ شوند.
  • حرارت مناسب: حرارت روغن باید متوسط باشد تا شامی‌ها به خوبی مغزپخت شوند و نسوزند.

با رعایت این نکات ساده، می‌توانید شامی کباب‌هایی با طعم بی‌نظیر و بافت نرم و لطیف تهیه کنید و از خوردن آن‌ها لذت ببرید.

کپی شد
دیدگاه
  • یعقوب محمدی دیوان(سرچ کن)

    وَ حَدَّثَنَا أَبُو اَلدُّنْيَا مُعَمَّرٌ اَلْمَغْرِبِيُّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: أَصَابَ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جُوعٌ شَدِيدٌ وَ هُوَ فِي مَنْزِلِ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لِيَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا عَلِيُّ هَاتِ اَلْمَائِدَةَ فَقَدَّمْتُ اَلْمَائِدَةَ وَ عَلَيْهَا خُبْزٌ وَ لَحْمٌ مَشْوِيٌّ؛
    گويد از على بن ابى طالب(عليه السّلام) شنيدم مى‌فرمود كه پيغمبر در منزل فاطمه(عليها السّلام)بود و بسيار گرسنه بود على(عليه السّلام) گفت پيغمبر(صلّى الله عليه و آله) به من فرمود يا على خوان را بياور من خوان را گستردم در آن نان و گوشت بریان كباب بود.
    كمال الدين ج۲ ص۵۴۱
    بحار الأنوار ج۵۱ ص۲۲۸


    مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عِيسَى بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ قَالَ: أَكَلْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَجَعَلَ يُلْقِي بَيْنَ يَدَيَّ اَلشِّوَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا عِيسَى إِنَّهُ يُقَالُ اِعْتَبِرْ حُبَّ اَلرَّجُلِ بِأَكْلِهِ مِنْ طَعَامِ أَخِيهِ؛
    عيسى بن ابى منصور گويد: در خدمت امام صادق عليه السّلام غذا مى‌خورديم. حضرتش يكى پس از ديگرى قطعات كباب را در ظرف من مى‌انداخت. آن‌گاه مى‌فرمود: اى عيسى! در عهد سابق گفته مى‌شد كه ميزان دوستى اشخاص به اين است كه در خانۀ يكديگر غذا ميل كنند.
    المحاسن ج۲ ص۴۱۳
    الکافي ج۶ ص۲۷۸
    الوافي ج۲۰ ص۵۲۲
    وسائل الشیعة ج۲۴ ص۲۸۴
    بحار الأنوار ج۷۲ ص۴۴۹
    عوالم العلوم ج۲۰ ص۱۸۰

    وَ رُوِيَ: أَنَّ قَوْماً كَانُوا عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ فَاسْتَعْجَلَ خَادِماً بِشِوَاءٍ فِي اَلتَّنُّورِ؛
    در روايت است كه عده‌اى نزد امام سجاد عليه السّلام بودند كه خادم آن حضرت سيخ كباب را با عجله از تنور بيرون آورد.
    مسکّن الفؤاد ج۱ ص۵۷
    بحار الأنوار ج۷۹ ص۱۴۲

    عَنْ يُونُسَ بْنِ بَكْرٍ قَالَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ : مَا لِي أَرَاكَ مُصْفَارّاً قَالَ قُلْتُ وَعْكٌ أَصَابَنِي قَالَ كُلِ اَللَّحْمَ فَأَكَلْتُهُ ثُمَّ رَآنِي بَعْدَ جُمْعَةٍ عَلَى حَالِي مُصْفَارّاً قَالَ أَ لَمْ آمُرْكَ بِأَكْلِ اَللَّحْمِ قُلْتُ مَا أَكَلْتُ غَيْرَهُ مُنْذُ أَمَرْتَنِي فَقَالَ كَيْفَ أَكَلْتَهُ قُلْتُ طَبِيخاً قَالَ كُلْهُ كَبَاباً ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَيَّ بَعْدَ جُمْعَةٍ فَإِذَا اَلدَّمُ قَدْ عَادَ فِي وَجْهِي فَقَالَ لِي نَعَمْ .
    يونس بن بكر مى‌گويد: امام رضا عليه السّلام به من فرمود: چرا رنگ تو زرد است‌؟ عرض كردم: در اثر تب، ضعيف و ناتوان شده‌ام. فرمود: گوشت بخور، من هم خوردم. بعد از يك هفته، حضرت دوباره مرا ديد كه رنگم زرد است. فرمود: مگر به تو نگفتم گوشت بخور؟عرض كردم: از زمانى كه شما فرموده‌ايد، غير از گوشت، چيزى نخورده‌ام. فرمود: چگونه خورده‌اى‌؟ عرض كردم: به صورت پخته. فرمود: آن را كباب كن و بخور. پس از يك هفته، حضرت به دنبالم فرستاد و ديد كه خون به چهره‌ام بازگشته بود و فرمود: خوب شدی.
    مکارم الأخلاق ج۱ ص۱۶۴


    كَانَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَأْكُلُ اَللَّحْمَ طَبِيخاً وَ بِالْخُبْزِ وَ يَأْكُلُهُ مَشْوِيّاً بِالْخُبْزِ؛
    پيغمبر صلّى اللّٰه عليه و آله گوشت آب‌پز را با نان مي خورد و كباب را هم با نان مي خورد.
    بحار الأنوار ج۶۳ ص۷۲

  • یعقوب محمدی دیوان(سرچ کن)

    أَخْبَرَنِي اَلشَّرِيفُ أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا جَدِّي يَحْيَى بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَكْرِيُّ قَالَ: قَدِمْتُ اَلْمَدِينَةَ أَطْلُبُ بِهَا دَيْناً فَأَعْيَانِي فَقُلْتُ لَوْ ذَهَبْتُ إِلَى أَبِي اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَشَكَوْتُ إِلَيْهِ فَأَتَيْتُهُ بِنَقَمَى فِي ضَيْعَتِه ِ فَخَرَجَ إِلَيَّ وَ مَعَهُ غُلاَمٌ مَعَهُ مِنْشَفٌ فِيهِ قَدِيدٌ مُجَزَّعٌ لَيْسَ مَعَهُ غَيْرُهُ فَأَكَلَ وَ أَكَلْتُ مَعَهُ ثُمَّ سَأَلَنِي عَنْ حَاجَتِي فَذَكَرْتُ لَهُ قِصَّتِي فَدَخَلَ وَ لَمْ يَقُمْ إِلاَّ يَسِيراً حَتَّى خَرَجَ إِلَيَّ فَقَالَ لِغُلاَمِهِ اِذْهَبْ ثُمَّ مَدَّ يَدَهُ إِلَيَّ فَدَفَعَ إِلَيَّ صُرَّةً فِيهَا ثَلاَثُمِائَةِ دِينَارٍ ثُمَّ قَامَ فَوَلَّى فَقُمْتُ وَ رَكِبْتُ دَابَّتِي وَ اِنْصَرَفْتُ؛
    محمد بن عبد اللّٰه بكرى روایت می کند: وارد مدينه شدم و مي خواستم پولى در مدينه قرض كنم، ولى دستم به جائى بند نشده درمانده شدم، پيش خود گفتم: خوبست پيش موسى بن جعفر عليهما السّلام بروم و گرفتارى خود را به او بگويم، پس به قريۀ نقمى(كه در اطراف مدينه بود) و آن حضرت مزرعه‌اى در آنجا داشت رفتم، حضرت پيش من آمده و غلامى همراهش بود كه در دست او غربالى بود و در ميان آن غربال تكه‌هاى گوشت كباب كرده بود، و چيز ديگر جز آن نبود، پس آن جناب از آن خورد و من نيز با او خوردم سپس از حال من پرسش كرد، من سرگذشت خويش را براى آن جناب بيان كردم، حضرت داخل خانه شده و پس از اندك زمانى بيرون آمده به غلام خود فرمود: از اينجا برو، سپس دست خود را دراز كرده كيسه ای به من داد كه در آن سيصد دينار پول بود آنگاه برخاسته رفت، من نيز برخاسته سوار مركب خود شده باز گشتم.
    الإرشاد ج۲ ص۲۳۲
    كشف الغمة ج۲ ص۲۲۸
    بحار الأنوار ج۴۸ ص۱۰۲
    عوالم العلوم ج۲۱ ص۱۸۷

مطالب مرتبط
اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت دانشیاری هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    بیشتر بدانید
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت دانشیاری هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد