مولانا در «مست عشق»: سفری به دنیای شعر و عرفان با سه اتفاق مهم در داستان فیلم
![](https://cdn.daneshyari.com/thumbnail/L197ygl9GWWM/yIq6OgtxydsFMZYtEqHOsGi3_Hup6-6gcR3YK_4EUv6QRSup3cv70C9X8KmnT1rM/%D9%85%D8%B3%D8%AA+%D8%B9%D8%B4%D9%82.jpg)
فیلم سینمایی «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی که روایتگر بخشهایی از زندگی مولانا جلالالدین رومی و شمس تبریزی است، بالاخره بر پرده سینماها نقش بست و با استقبال مخاطبان روبرو شده است.
داستان پرماجرای این فیلم از همان ابتدا با حواشی متعددی همراه بود، اما فارغ از نقدها، «مست عشق» فرصتی را برای مخاطبان فراهم میکند تا با نگاهی تازه به زندگی و اندیشه این شاعر و عارف نامدار ایرانی بپردازند.
در این مقاله به جای پرداختن به نقدها، به سه اتفاق مهم در داستان فیلم و اشعار مولانا که به احساسات و مضامین مرتبط با این اتفاقات میپردازند، میپردازیم.
1. گم شدن شمس
فیلم با صحنهای از تجمع پرشور مردم قونیه آغاز میشود. ما که با پیشینه داستان آشنایی داریم، میدانیم که این اجتماع به دنبال گم شدن شمس تبریزی، یار و مراد مولانا، شکل گرفته است.
دلنگرانی و پریشانی مولانا در این سکانس، عمق وابستگی و محبت او را به شمس به خوبی نشان میدهد.
شعری از مولانا که به احساس فقدان و جستجوی معشوق میپردازد، به خوبی بازتابدهنده حال و هوای مولانا در این موقعیت است:
گفتَم این جان مَرا گَرد جهان چَند کَشی گفت هر جا که کَشم زود بیا هیچ مَگو گفتَم ار هیچ نَگویم تو روا میداری آتشی گَردی و گویی که درآ هیچ مَگو
2. عشق شمس و کیمیا
یکی از نکات برجسته فیلم «مست عشق»، حضور بازیگران مطرح ترک مانند هانده آرچل در کنار ستارگان ایرانی است.
هانده آرچل در نقش کیمیا خاتون، دخترخوانده مولانا، ظاهر میشود و گویی شمس دلباخته اوست.
هرچند عشق شمس و کیمیا به طور عمیق در فیلم واکاوی نمیشود، اما شعری از مولانا به زیبایی حس دلباختگی و شور و شعف عشق را به تصویر میکشد:
ز کیمیا عجب آید که زر کند مس را مسی نگر که به هر لحظه کیمیا سازد هزار قفل اگر هست بر دلت مهراس دکان عشق طلب کن که دلگشا سازد کسی که بیقلم و آلتی به بتخانه هزار صورت زیبا برای ما سازد
3. عشق عرفانی مولانا به شمس
در فلاشبکهای فیلم، رابطه عمیق و عرفانی مولانا و شمس به تصویر کشیده میشود.
شمس، راهنمایی دلسوز و مرشدی معنوی برای مولانا است و عشق این دو فراتر از قید و بندهای دنیوی است.
شعری از مولانا به وصف این عشق عارفانه و تاثیر شمس بر جان و روح مولانا میپردازد:
هین خمش کن خار هستی را ز پای دل بکن تا ببینی در درون خویشتن گلزارها شمس تبریزی توی خورشید اندر ابر حرف چون برآمد آفتابت محو شد گفتارها
«مست عشق» با تمام فراز و نشیبهایش، به مخاطبان خود فرصتی برای آشنایی با زندگی و اندیشه مولانا میدهد و اشعار این شاعر نامدار در جای جای فیلم، به درک بهتر احساسات و مضامین داستان کمک میکنند.